
پسرخاله جذاب من C2 P3

ببخشید دیر دادم
4 باز نوشتم پرید 😤😶
این الان بار پنجمه
انم پارت سومممم از فصل 2
✧○ꊞ○ꊞ○•̩̩͙✩•̩̩͙○♡๑•୨୧ ୨୧•๑♡○•̩̩͙✩•̩̩͙○ꊞ○ꊞ○✧
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ*:..*:..。o○ ○o。..:*..:*Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
»»————> <————««
#دامیان
آنیا به کارش ادامه داد و منی ک دستام زیر دستام بود داشتم فقط لایت رو میپاییدم
(A:آنیا دامیان:D لایت:L)
A:کدوم دختری از من خوشگل تره که به من ترجیحش دادی؟
D:دختر نیست.....بعدشم اخه یکم فکر کن من تورو با 1000 تای اونا عوض نمیکنم...... لایت بود
A:لایت؟؟؟؟؟ L:اره مشکلیه؟
A:اره از پنجره اومدی تو خونمون
D:گمشو بیرون L:گمشو بیرون
A:الان چ مرضی داری؟؟؟
L:مرضم اون پسره.... قبل از اینکه بیاد اینجا خونه من بود..... قبلا منو دوست داشتی..... قبل از اینکه از اینکه اون بیاد همچی خوب
D:هوی هوی همینجا وایسا..... کی گفته قبل از من اینجا خونه تو بوده
A:راست میگه.... 6 سال پیش این خونه ملل اونم بوده بعد 3 بعدش تو اومدی
L:تو روم داری میگی ارزشی ندارم؟
A:اره D:اره
لایت بدون هیچ حرفی رفت و منم از اون موقع ک به خودم اومدم دیدم آنیا رومون پتو انداخته و تا اومدم دهن باز کنم ببینم چرا اینکارو کرده دستشو گذاشت جلو دهنم و خودش زودتر جواب داد
A:وقتی گفتی لایت اینجاس رو خودم و خودت پتو انداختم
D:اوکی A:دامیان D:بله؟ A:گوشیتو بده
#آنیا
میخواستم گوشیشو چک کنم ببینم دختری دورش نباشه که.......
D:رمزش تولد خودته A:اوهوم
D:خب؟؟ A:دامیان......این کیه؟ D:کی؟
A:جسیکا D:منشی شرکت خودمه
A:روت کراشه؟؟
دامیان خندید و گفت
D:من همه جا طرفدار دارم A:الان وقت شوخی نیس
D:خب باشه..... اره روم کراشه
A:خیلی خودشو بهت میچسبونه؟ D:اممم خب
A:میخوام توی شرکت تو کار کنم
D:ببین عصبی نباش... من اونو دوست ندارم
یهو داد زدم
A:عصبی نیستم میخوام کار کنم
D:خب باشه.... میخوای کجاش کار کنی؟؟
A:به عنوان منشی تو D:ولی من منشی دارم
A:پس دستیارت میشم D:باشه
A:کدوم درجشن بالا تره؟ منشی یا دستیار؟
D:دستیار...... چون اون همه جا باید باهام بیاد.... واسه همین کسی رو استخدام نمیکردم😄
با این حرفش یکم امید وار شدم ک قلبش برای من میتپه
A:دامیان D:بله؟ A:دوسم داری؟
D:اخه اینم سواله میپرسی؟؟؟ جوجو نگران نباش این قلب بجز تو برای هیچکی نمیتپه
A:اوهوم میدونستم
D:از کی میای؟ A:فردا.... لباس مخصوص داره؟
D:نه نداره هر چی دوست داری بپوش ولی دیگه چیزی نباشه ک بقیه ناراضی باشن
A:اوکی..... راستی وقتی میریم اونجا رابطمون رو ب کسی نگو..... هم رابطمون هم اینکه دخترخاله پسرخاله ایم
D:چرا؟ A:چون من میگم D:باشه جوجو
هرجور راحتی
فردا صبح👇👇👇
#آنیا
لباسمو پوشیدم و حاضر شدم ک برم
رفتم در شرکت و اسممو دادم گفتن برو تو اتاق رییس منم رفتم توی دفتر دامیان
D:اومدی A:اره ولی حواست باشه ب کسی چیزی نگی
D:باشه..... ولی الان ک پرده ها کشیدس.... درو قفل کن که دلم یک بغل میخواد
A:دامیاننن D:آنیاااا A:فقط 5 دیقه
D:تو دستیارمی باید همیشه پیشم باشی.... راستی دفترت هم از اتاق من بهش راه داره و بغل دفتر خودمه خسته شدی برو اونجا
A:باشههههه...... مرسی
درو قفل کردم و رفتم نزدیکش و دستمو دور گردش حلقه کردم
#دامیان
دستامو دور کمرش حلقه کردمو و به خودم نزدیکش کردم
پاهاشو گرفتم و بلندش کردم و گذاشتمش روی میزم
از اونجایی که آنیا خیلی قدش کوتاه بود حتی با اینکه رو میز بود من باید خم میشدم که هم قدش بشم پس دستامو گذاشم بغل پاهاش و خم شدم
D:جوجو قدت خیلی کوتاهه
A:نیازی نیس ب روم بیاری.... توی بچگی هورمون های رشد توم منتشر نشد.... بخاطر دلایلی
D:خداروشکر میکنم..... یک دوست دختر قد کوتاه خیلی بهتر از اون بلنداس
A:اره خودمو همینو میگم
دستمو گذاشتم پشت سرش و لبشو اسیر خودم کردم همینجوری میخوردم و اونم همراهی میکرد
بعد از چند دیقه ولش کردم
A:دامیان D:بله A:گوشیت داره زنگ میخوره
D:کی مهم تر از تو؟ A:معلومه نیس ولی برای کاره
D:ولش کن مهم نیس
گوشیمو از بغل دستم برداشتم و زنگشو خاموش کردم که یهو کسی در زد
و آنیا میخواست بره پایین ک گرفتمش
(J:جسیکا)
D:کیه J:منم جسیکا D:کارت مهمه؟
J:بله
آنیا اروم پچ زد
A:ولم کن الان بیاد داخل بدبختیم
D:باشه
آنیا رفت درو باز کرد و جسیکا اومد داخل
J:ایشون کی باشن؟ D:دستیارم
J:قرار نبود من دستیار تون بشم؟؟؟
D:نه من کی همچین حرفی زدم
J:درسته ولی....
جسیکا اومد بغلمو دستشو اروم روی بدنم کشید
J:من میخوام مال تو باشم
دستشو پس زدم و گفتم
D:اولا حدتو بدون..... دوما من یکی دیگه رو دوست دارم
A:اقای دامیان من میتونم برم توی دفترم
D:بله بفرمایین J:ولی دامیان
دیگه صبرم پر شده بود داد زدم
D:منو با اسم کوچیک صدا نزن یا بگو اقای فورجر یا اقای دامیان
J:چشم اقای فورجر D:خب کار مهمت چی بود
J:باید اینارو برای مراسم جمعه امضا بزنید
امضاهارو زدم و دادم بهش
D:بیا .... کار دیگه ای نداری؟
J:چرا یک سوال دیگه دارم D:بپرس
J:همراهتون برای مراسم قراره من باشم؟
D:نه تو نیستی J:پس کیه؟ D:دستیارم
J:چرا او......
دیگه از حد گذروند و منم عصبی شدم ولی آنیا اینو فهمید و زود اومد
A:براتون قهوه اوردم
سرشو اورد بغل گوشم و گف
A:اروم باش دامیان
D:نمیتونم وقتی داره از تو حرف میزنه
J:نخود هر اش
A:خانم جسیکا الان درجه من بالاتر از شماعه پس باید باهام درست رفتار کنی
J:ک چی؟ 😂.... فکر کردی خیلی خوبی؟ هه به همین خیال باش.... 1 هفته بیشتر دووم نمیاری
دیگه فکر کنم آنیا هم عصبی شده بود ولی چیزی نگف
A:حالا میبینیم
وقتی جسیکا رف رفتم و آنیا رو از پشت بغلش کردم
A:خیلی عنه D:اگر اذیتت کردن بهم بگو
A:باشه... راستی جریان مراسم جمعه چیه؟
D:اها میخواستم توی خونه بهت بگم ولی الان میگم..... مراسم جمعه مراسمیه ک هرسال اجرا میشه و توش به بهترین شرکت جایزه میدن و هر رییسی با خودش یک همراه میبره... ولی من تو سال های قبل هیچکسی رو نبردم... امسال تورو میبرم
A:لباس چی باید بپوشم
D:امروز بعدظهر میریم خرید
A:باشه
اینم از این پارتتتتت
7228 کاراکتر
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی خدانگهدار