نفرتی که تبدیل به عشق شد P19

پارت جدید اوردم
هیچ حرفی ندارم بزن بریم ادامه
° ∆ -------- ••• ------- ∆ °° ∆ -------- ••• ------- ∆ °
•:•.•:•.•:•:•:•:•:•:•:•☾☼☽•:•.•:•.•:•:•:•:•:•:•:•
——— ☆ • ♧ • ♤ • ♧ • ☆ ———
◦◦,°.✽✦✽.◦.✽✦✽.°,◦◦
↻ ◁ II ▷ ↺
#تیانا
برام خیلی عجیب بود که به راحتی قبولم کرد یعنی اینقدرررر دوستم داره؟ و جالب بود سریع موضوع رو عوض کرد و رفت سمت ارتا و پارمیس
ارشام گوشیشو برداشت و زنگ زد به ارتا و گذاشت رو اسپیکر
A:سلام داداش L:سلام داداش چخبر خوبی؟
A:قربونت ما خوبیم میخواستم ببینمت
L:من الان خونم با پارمیس و امیر و پارمیدا اتفاقا میخواستم زنگ بزنم بیای
A:به به پس همه اونجا جمعن باشه ملهم الان میایم
ارشام و من هردو یک دست لباس ست پوشیدیم و رفتیم
(L:ارتا پارمیس:P امیر:R پارمیدا:M)
#ارشام
داشتیم میرفتیم که فهمیدم صداشون از توی حیاط پشتی میاد و خب حیاط پشتی شون یک راهی به حیاط جلویی داشت اروم در گوش تیانا گفتم
A:بیا از روی اون دیواره بپریم بریم
T:مگه از امازون اومدی A:نه میخوام سوپرایز شن
T:ارشام میدونی که میتونم ولی نمیخوام
A:زدی تو ذوقم T:باشه باشه بیا بریم
اول من پریدم و رفتم داخل ولی قبلش به تیانا گفتم تو یکم دیر تر بپر همه پشماشون بریزه
من پریدم داخل
A:سلام داداشام L:به به سلاممم
R:چه عجب از این ورا
L:تیانا کو؟نگو اونم میخواد بپره
که در همون لحظه تیانا پرید و ارتا به سمتش دوید
یکی محکم زد تو سر تیانا
T:عوض خوشامدی میزنی تو سرم؟
L:چه خوشامده ای وقتی از روی دیوار میپری
میخواست دیگم بزنه که دستشو گرفتم
A:من گفتم بپره L:اونم عین خولا قبول کرد؟
A:بابا ارتا اون تغییر کرده و حتی شاید بتونه الان سر سخت تر از منو تو هم باشه
L:دقیقا با خواهر من چیکار کردی
T:من چاقو خوردم و داشتم میمردم
یهو همه دویدن سمت تیانا که رفتم و در گوشش گفتم
A:چرا گفتی T:بالاخره که میفهمیدن
L:تیانا الان وقت شوخی نیست
T:من شوخی ندارم
لباسش رو داد بالا تا قسمتی که چاقو خورده بود یعنی جای طحالش کنار معده
L:کدوم کصکشی این کارو باهات کرده
T:نمیدونم ولی از اون موقع من خیلی تغییر کردم
R:مشخصه......ولی ارتا بازم به چشم خواهر کوچولوی ۳ سالش میبینتت
تیانا اومد جو رو عوض کنه و یهو یک حرف انگیزشی زد
T:خب میبینی که الان سالم و قدرتمند جلوتم پسسسس بریم جوجه کباب کنیم
و با همین حرفش همه خوشحال شدن که حالش خوبه به جز اون دختره ی نکبت پارمیس
بچه ها رفتن جوجه درست کنن من یواشکی ارتا رو کشیدم کنار و بهش گفتم
A:پارمیس باهات چ نسبتی داره؟
L:نمیدونم بهش بگم دوست دختر یا نه ولی فعلا دوست دختر ازمایشی
A:خب بنظرم قبولش نکن چون این دختره خیلی....
حرفم تموم نشد که حرفمو قطع کرد و گفت
L:اون بهم گفت تغییر کرده
A:اون بهت گفته چیکارا کرده؟
L:نه مگه چیکار کرده؟
A:قبلا هرشب زیر یکی بود الان رو نمیدونم ولی قبلا اینجوری بود و با اینکه میدونست من تیانا رو دوست دارم ولی بازم میخواست خودشو بهم بچسبونه
L:تو که....
A:نه معلوم خر نشدم....من تیانا رو ول کنم؟ شوخی قشنگی نبود
#ارتا
با این حرفش یکم ارامش گرفتم که تیانا کنارش میتونه خوشحال باشه ولی قضیه پارمیس داشت عجیب میشد پس
L:بزا برم از خودش بپرسم
A:اوکی داداش ولی حواست باشه....بهت اعتماد دارم
دستمو گذاشتم رو شونش رو
L:مرسی داداش
یهو دیدم تیانا از اونور بدو بدو اومد یک تیکه جوجه تو دستش اومد سمت منو و ارشام
T:بیا داداشی این واسه تو
A:من چی T:برا شما هم دارم
تیانا یهو پرید بغل ارشام پاهاشو دور کمر ارشام حلقه کرد و یک جوجه گذاشت تو دهن ارشام
من برای اینکه راحت باشن رفتم پیش پارمیس
P:سلام عزیزم L:سلام ....میگم که.....
بعد هرچی که از ارشام شنیدم رو ازش پرسیدم
و وقتی همه رو شنید با چشمای گرد نگاهم کرد
P:تو اینارو از کجا میدونی؟
L:الان این مهم نیست میخوام بدونم اینا واقعیه یا نه؟
P:خب ببین من......
L:من یک کلمه میخوام اره یا نه
با استرس و لکنت گفت
P:ن...ن...ه...نه
L:باورم نمیشه پارمیس واقعا؟ P:من تغییر کردم
L:الان بنظرت میتونم باورت کنم؟
سرمو برگردوندم اینقدر عصبی بودم با دیدن خنده تیانا ارامش گرفتم
#تیانا
رفتم پیش ارتا و ارشام یک جوجه دادم به ارتا و اون رفت و بعدش پریدم بغل ارشام
A:مال من کو؟ T:برا توهم دارم
جوجه رو گذاشتم دهنش
A:اومممم خیلی خوبه
T:واقعا؟پس بزا منم برم امتحان کنم
یهو ارشام دستمو کشیدم منو بوسید و منم راحتی مزه جوجه رو کشیدم
T:چیکار میکنی؟جلو جمع؟
A:خوشمزه بود؟
لبم رو گزیدم و بهش گفتم
T:اره A:بیشتر میخوای T:نههه
بعدش سریع رفتم پیش پارمیدا
M:خوش گذشت؟ T:ببند
پارمیدا بهترین دوستم بود و الانم با دوست ارتا و ارشام اوکی شده
با پارمیدا که حرف میزدیم یهو چشمم به ارتا و پارمیس افتاد که با دیدنش ناگهانی و بدون هیچ قصدی خندم گرفت که یهو ارتا با قیافه عصبی برگشت سمتم ولی با دیدن من اخماش وا رفت رفتم پیشش
T:باهاش راجب چی حرف میزدی.؟
L:راجب چیزی که میدونی
T:خب حالا میخوای باهاش بهم بزنی
L:اره
۵۷۸۵ کاراکتر
میدونم کم بود ولی ببخشیدددد نمیتونم بدمم